آیت الله احمد ایروانی کیست؟
صدای ایران-آیتالله احمد ایروانی، محقق دانشگاه کاتولیک امریکا و همچنین رییس مرکز مطالعات اسلام و خاورمیانه در واشنگتن دی سی است و تجریبات فراوانی در تعامل وگفتوگوی میان ادیان ابراهیمی دارد. جرقه این گفتوگو در نشستی زده شد که دکتر احمد ایروانی برای همدردی با دوستی که فرزندش را از دست داده بود متحمل پرواز طولانی هفت ساعته از واشنگتن تا ساکرامنتو کالیفرنیا شدند و روز بعد از مراسم با جمعی از ایرانیان اهل فکر و فرهنگ به گفتوگو نشستند و نکاتی درباره لزوم تغییر رویکرد به محیط زیست بیان کردند؛ از جمله ضرورت بهرهگیری از تریبونهای رسمی و اماکن فرهنگی و مراسم مذهبی برای ترویج فرهنگ احترام به محیط زیست و حفاظت از طبیعت.
از جمله ضرورت بهرهگیری از تریبونهای رسمی و اماکن فرهنگی و مراسم مذهبی برای ترویج فرهنگ احترام به محیط زیست و حفاظت از طبیعت. ایشان معتقد بودند که شایسته است امامان جمعه و رهبران و متفکران دینی، رویکردی نو به مسائل مبتلا به بشری داشته باشند و در هدایت افکار عمومی نقش موثرتری ایفا کنند. در همان نشست بود که آگاه شدم به ابتکار و همراهی ایشان هیاتی عالیرتبه از رهبران ادیان ابراهیمی امریکا برای گفتوگوی بینالادیان عازم ایران است میزبانی این هیات برعهده سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و نیز فرهنگستان علوم و آیت الله دکتر مصطفی محقق داماد است. این سفر فرصت مغتنمی خواهد بود که میهمانان فارغ از پارهیی تحریفات رسانهیی، به طور مستقیم با واقعیات و تحولات ایران آشنا شوند. اعضای این هیات خواهند توانست از نفوذ کلام و جایگاه مذهبی و موقعیت اجتماعی خود برای کاهش آثار ناعادلانه تحریمها بر زندگی مردم ایران استفاده کنند نکتهیی که از جمله دغدغههای همیشگی آیتالله ایروانی است. با ایشان قبل از عزیمت به ایران گفتوگویی کردهایم که اینک و همزمان با سفراین هیات منتشر میشود.
آقای دکتر ایروانی! اجازه دهید نخستین پرسش را اینگونه مطرح کنم که، جنابعالی بعد از سالها تحصیلات حوزوی و اخذ درجه اجتهاد، همچنین تحصیلات دانشگاهی در رشته فلسفه غرب، برای ادامه تحقیقات در فلسفه غرب به دانشگاه کاتولیک امریکا رفتهاید. انتظار آن است کسی که این مسیر را پی گرفته، بر مطالعات نظری تمرکز کند اما در فهرست فعالیتهای شما، افزون بر تدریس و تحقیقات دانشگاهی، موضوعات متنوع دیگری دیده میشود از حضور در مجمع جهانی اقتصاد در داووس گرفته تا تاسیس مرکزی برای پیگیری طرحهایی از جمله برگزاری گفتوگوهای بینالادیان، پیگیری موضوعات زیست محیطی و تلاش برای تسهیل مبادلات استادان و دانشجویان دو کشور. این فعالیتهای ظاهرا کم ارتباط چگونه قابل توضیح است؟
بسمالله الرحمن الرحیم. من همچنان خود را یک دانشجوی علوم اسلامی و نیز فلسفه غرب میدانم و اهمیت فراوان و جایگاه رفیعی برای تحقیقات نظری قایل هستم. اساسا یکی از دلایل بنیادین بخش عمدهیی از مشکلات جامعه ما و بسیاری از کشورهای اسلامی، فقدان و ضعف تفکر و تئوری در زمینههای مختلف حیات فردی و اجتماعی است. صدرالمتالهین در شرح اصول کافی در جلد ۱، ص ۵۷۱ به این عبارت منسوب به امیر المومنین علیه السلام اشاره میکند که «رحمالله امرئ اعد لنفسه و استعد لرمسه و علم من این و فی این و الی این». ایشان در مفاتیح الغیب در توضیح این بیان میفرماید: «مِنْ این» اشاره به معرفت مبدا است. «فی این» اشاره به معرفت طریق است. «اِلی این» اشاره به معرفت معاد است.
اینکه فردی یا جامعهیی بداند از کجا آمده است، در چه موقعیتی هست و روانه کدام مقصد است، همان مبنای نظری داشتن برای زندگانی شخصی و اجتماعی است. با همه اهمیتی که مباحث نظری، کلامی و فلسفی در ذهن و ضمیر من به عنوان یک پژوهشگر فلسفه دارد، باید بر این نکته نیز تاکید کنم که قدرت هر تئوری و اتقان هر نظریه در میدان عمل و صحنه اجتماع آشکار میشود و میان فکر و عمل ربط وثیق وجود دارد. در فرهنگ دینی و قرآنی از این موضوع با عنوان ارتباط ایمان و عمل صالح یاد میشود.
بخشی از فعالیتهای اینجانب که امیدوارم مقبول رضای حق و راهگشای حل مشکلی باشد، برخاسته است از این ادراک و دیدگاه نظری من که نباید میان نظریهپردازی و عمل اجتماعی جدایی افکند.
می شود مثالی از این ارتباط مباحث نظری و نیازهای اجتماعی مطرح کنید؟
اجازه دهید برای پیشگیری از یک سوءتفاهم، به ویژه برای دوستان جوان قبل از بیان یک نمونه این نکته را یادآوری کنم که وقتی ما از غرب سخن میگوییم و مثلا از یک رویکرد مفید و کارآمد در دانشگاههای امریکا یا اروپا یاد میکنیم، معنایش این نیست که این فضیلت در همه سطوح جوامع غربی هست، کما اینکه معنایش این نیست که مثلا دانشگاههای کشور ما از این رویکرد ثمربخش و متعالی تهی هستند. هرگاه سخن از این مقایسهها پیش میآید، من مبتنی بر آیات ۱۷ و ۱۸ سوره مبارکه زمر سخن میگویم که خداوند میفرماید «فبشِرْ عِبادِ الذِین یسْتمِعُون الْقوْل فیتبِعُون أحْسنهُ أُولـئِک الذِین هداهُمُالله وأُولـئِک هُمْ أُولُو الْألْبابِ بشارت و مژده باد بر مردمانی که سخن را میشنوند، سپس از نیکوترین سخن پیروی میکنند. چنین کسانی، آنانند که خداوند هدایتشان فرموده است و اینان، خردمندان هستند.» به عقیده بنده در این آیات هم آزادی بیان به رسمیت شناخته شده و هم تشخیص و نتیجهیی که مستمعان نایل میشوند، محترم تلقی شده است. باری، اگر من در پاسخ پرسش شما از دیدهها و تجربیات خود از تحقیق و تدریس و فعالیت در غرب نکاتی بیان میکنم، صرفا از همین منظر و کمک به آگاهی از تجارب و اقوال مختلف است و صد البته مستمعان هر سخن باید خود در آن تامل و اندیشه کنند.
بازگردیم به مثالی که قرار بود مطرح کنید؟
نظریهپردازیها، مباحث کلامی و فلسفی که در محافل علمی مغرب زمین در پاسخ به مسائل عملی و نیازهای اجتماعی مطرح شدهاند، کم شمار نیستند. از جمله مثالهای قدیمی، بحث سقط جنین است و مثال جدیدتر مساله اوتانازی یا یوتانازی (Euthanasia) یعنی مرگ از روی ترحم، (شرایطی که معمولا در بیماریهای سخت یا دردناک یا درمانهای طولانیمدت و ناامیدکننده، بیمار برای پایان دادن به زندگی خویش از پزشک معالج تقاضای کمک میکند.) در برخی کشورها مانند هلند، سوئد، بلژیک برخی اقسام اوتانازی قانونی است. اینک در محافل علمی این موضوع از دیدگاه فلسفی نیز مورد بحث است. آیا انسان حق دارد در مورد پایان دادن به زندگی خود تصمیمگیری کند؟ اگر آری، چرا؟ اگر نه، چرا؟ اگر مثلا بر اساس خاستگاه مذهبی بگوییم حیات هدیه الهی است و کسی حق سلب حیات دیگری یا خود را ندارد، آیا این منع مطلق است؟ همچنین اگر سلب حیات خویش مطلقا ممنوع است، مجاز بلکه ممدوح بودن اقدامات ایثارگرایانه، مثل تقبل خطر مرگ برای نجات کسی از غرق شدن چگونه توضیح داده میشود؟ اگر سلب حیات خویش، مطلقا ممنوع نیست، بلکه گاهی ممنوع و مستوجب مذمت و گاهی مجاز و مستوجب مدح و ستایش است و حتی یک فضلیت اخلاقی شمرده میشود، معیار تشخیص و تفکیک سلب حیات ممنوع و سلب حیات مجاز و ممدوح چیست؟ انطباق آن معیار بر مصداق و مورد با چه کسی است؟
این پرسشها و دهها سوال دیگر، از جمله تاملات و مباحثات فلسفی مرتبط با یک موضوع اجتماعی است. برای همین بررسیها و اندیشهورزیهاست که تشکلات دانشگاهی متعددی سامان داده شده است. به عنوان مثال «شورای تحقیقات در مورد ارزشها و فلسفه» Council for Research in Values and Philosophy در دانشگاه کاتولیک امریکا یکی از همین مراکز مطالعاتی است.
خلاصه حرف من این است که پژوهشگران کلام و فلسفه در کشور ما نیز با بررسی ابعاد فلسفی و نظری موضوعات مبتلابه در حیات فردی و اجتماعی معاصر غفلت نورزند. پیشینیان ما تلاش داشتند به پرسشها و نیازهای عصر خویش پاسخ دهند. ما نیز باید از این منش آنان پیروی کنیم، نه اینکه در تحقیقات و تدریس فلسفه، صرفا به تکرار مطالبی که آنان به اقتضای زمان و زمانه خود مطرح کردهاند، بسنده کنیم و در جایی که ایستادهاند، متوقف بمانیم. روایتی که شیخ صدوق در صفحه ۳۹۳ کتاب امالی از امام باقر (علیه السلام) نقل کرده که «من استوی یوماه فهو مغبون/ هر کس دو روزش مساوی باشد، یعنی هیچ پیشرفتی نکرده باشد، مغبون و زیانکار است» ما را تشویق به پیشرفت و تعالی میکند.
شما در سفر این بارتان به دعوت سازمان ارتباطات و فرهنگ اسلامی و فرهنگستان علوم ایران و همراه با هیاتی از رهبران دینی و مقامات مذهبی امریکا به ایران آمدهاید. در سال ۲۰۰۳ هم به ابتکار شما هیاتی متشکل از رهبران مذهبی و مقامات کلیسایی امریکا به ایران سفر کرده بودند.
به نظر میرسد گفتوگوی بینالادیان برایتان بسیار مهم است. چرا؟
پیش از هرچیز اجازه دهید یادآوری کنم گفتوگوی رهبران ادیان یک دعوت و توصیه الهی است. متن آیه ۶۴ سوره مبارکه آل عمران چنین است: قُلْ یا أهْل الْکِتابِ تعالوْا إِلی کلِمه سواءٍ بیننا وبینکُمْ ألا نعْبُد إِلاالله ولا نُشْرِک بِهِ شیئا ولا یتخِذ بعْضُنا بعْضا أرْبابا مِن دُونِالله فإِن تولوْا فقُولُوا اشْهدُوا بِأنا مُسْلِمُون خداوند به پیامبر صلیالله علیه وآله (و توسعا به همه ما مسلمانان میفرماید) بگو: ای اهل کتاب، بیایید از آن کلمهیی که پذیرفته ما و شماست پیروی کنیم: آنکه جز خدای را نپرستیم و هیچ چیز را شریک او نسازیم و بعضی از ما بعضی دیگر را سوای خدا به پرستش نگیرد. اگر آنان رویگردان شدند بگو: شاهد باشید که ما مسلمان هستیم.
البته آثار و فواید فراوانی بر این همکاریهای فرادینی مترتب است. ما از این دیدارها و گفت و شنودها اهدافی داریم.
یکی از اهداف ما همکاری با پیروان سایر ادیان است، با اتکا به اعتقادات مشترک، مانند توحید و معاد. البته ناگفته نماند در فهم عبارت «اعتقادات مشترک» باید با سعهصدر برخورد کرد. در حقیقت باید گفت «اعتقادات کمابیش مشترک یا اجمالا قریب»، زیرا یافتن متفکران و متکلمان و فیلسوفانی که آرا و برداشتهای کاملا یکسانی داشته باشند، حتی درون یک مکتب کلامی و فلسفی و مذهب فقهی بسیار دشوار است. شما بنگرید مثلا در طول تاریخ تفکر اسلامی چه تفسیرهای متفاوت و گاه ناسازگاری درباره بنیادیترین موضوعات، مانند قدیم یا حادث بودن قرآن، معنا و کیفیت وحی، جسمانی یا روحانی بودن معاد وجود داشته است. اختلافاتی که هم اکنون نیز وجود دارند و بازتقریر میشوند. به هر روی فراموش نشود منظور از گفتوگو بر مدار اصول اعتقادی مشترک، مفهوم وسیع کلمه مورد نظر است. این گفتوگوها افزون بر اعتقادات مشترک، باید بر مدار ارزشهای مشترک مانند عدالت، پارسایی، کرامت انسانی نیز باشند؛ در این صورت پیشوایان دینی خواهند توانست در مقابله با تهدیدات بالقوه و بعضا بالفعل و خطرات فوری علیه بشریت، همچنین ارائه خدمات عامالمنفعه اجتماعی و فرهنگی و اقدام علیه تبعیض و بیعدالتی نقش موثرتری ایفا کنند.
ثمره دیگر این گفتوگوها بهتر شناختن طرف مقابل، رفع پارهیی سوءتفاهمات و نتیجتا فراهم آمدن زمینه مساعد برای همکاریهای مورد علاقه طرفین و مقابله با تهدیدات علیه اساس دیانت و معنویت است. از گذشتههای دور تا امروز، افراد و گروههایی وجود داشته و دارند که اساسا با اعتقاد به غیب، ارزشهای وحیانی و سبک زندگانی دینی، مخالفند. تعامل و همکاری رهبران دینی با هم آنان را برای مقابله با الحادگرایی توانمندتر میکند.
یکی از دیگر نتایج مهم سفر این هیات به ایران و گفتوگوی حضوری با رهبران دینی، دانشمندان، دانشگاهیان و مقامات کشور آن است که فارغ از پارهیی تحریفات رسانهیی، به طور مستقیم با واقعیات و تحولات ایران آشنا میشوند. بازدید از برخی نهادهای اجتماعی مانند بنیاد بیماریهای خاص و گفتوگو با بیماران و مددجویانی که تحریمها آثار منفی بر وضعیت درمان و زندگی آنان داشته است، مسوولیت انسانی و دینی اعضای هیات برای کمک به رفع تحریمها را به آنان یادآوری خواهد کرد. حضور در شهر قم و دیدار با مراجع بزرگوار، بازدید از مشاهد مذهبی، همچنین سفر به شهر زیبای اصفهان و دیدار با شخصیتهای دینی، اعم از مسلمانان و مسیحیان و بازدید از اماکن تاریخی و فرهنگی اصفهان نیز فرصت مناسبی برای آشنایی هیات با وجوه مختلف جامعه ایران است. وجود مساجد، کلیساها، کنیسه و معبد زرتشتیان در اصفهان، نشانه روشنی از تنوع فرهنگی و همزیستی ادیان در ایران است. امیدوارم اعضای هیات در نتیجه مهماننوازی ایرانیان، گفتوگو با شخصیتهای علمی، مذهبی و مشاهدات خود، بتوانند در برگشت بتوانند از نفوذ کلام و جایگاه مذهبی و موقعیت اجتماعی خود برای رفع سوءتفاهمها، ایجاد اعتماد و دوستی میان دو کشور و نیز کاهش آثارمنفی تحریمها بر زندگی مردم ایران استفاده کنند.
فرمودید امروزه تهدیدات بالقوه و بعضا بالفعل و خطرات فوری علیه بشریت وجود دارند و گفتوگوی بین الادیان میتواند به مهار این تهدیدات یا حتی رفع آنها کمک کند، همچنین میتواند نقش رهبران دینی را در ارائه خدمات عام المنفعه اجتماعی و فرهنگی و اقدام علیه تبعیض و بی عدالتی موثرتر کند. ممکن است توضیح دهید و مثالی ارائه کنید؟
از لحاظ نظری دین میتواند منشا اختلافات و منازعات و نیز مبنایی برای همزیستی و صلح و احترام به بشریت باشد. مهم آن است که رهبران دینی چه تلقی و تفسیری از دین را ادراک و ترویج کنند.
به قول مولوی:
زانکه از قرآن بسی گمره شدند
زین رسن قومی درون چه شدند
مر رسن را جرم نبودای عنود
چون ترا سودای سربالا نبود
در مقام عمل نیز هر دو اتفاق روی داده است یعنی گاه متاسفانه از دین، مانند هر امر دیگری، استفاده ابزاری شده است. گاه شماری از رهبران دینی، اعم از مسلمان و غیرمسلمان مثلا برای کسب قدرت سیاسی، خشونت علیه دیگران را تشویق یا در برابر اقدامات خشونتآمیز هواداران خویش علیه پیروان دیگر ادیان سکوت کردهاند. این واقعیات تلخ وجود دارد. اما بسیاری اوقات نیز رهبران دینی با الهام از تعالیم و احکام دینی موفق شدهاند در کاستن از رنج وآلام مردم و کمک به مهار تهدیدات و خطرات علیه جامعه مفید و موثر باشند. رهبران خیرخواه و مصلحی نیز هستند که از سرمایه اجتماعی خود و توان تاثیرگذاری خویش بر مخاطبان مومن، برای حل مشکلات جامعه استفاده کردهاند. ما باید این تلاشها را شناسایی و معرفی کنیم و خواهان تقویت، تنوع و گسترش آنها شویم.
تلاشها و قرائتهای منفی از دین به خصوص دین اسلام را ما در گروههایی چون القاعده، داعش و… میبینیم، چند نمونه از تلاشهای مثبت انجام شده را هم برایمان بگویید؟
خوشبختانه نمونههای فراوانی از مشارکت رهبران مذهبی برای مقابله با مشکلات جهانی و بحرانهای انسانی وجود دارد. مثلا گردهمایی «مجمع جهانی مذاهب برای صلح» در بیانیه هشتمین اجلاس خود (کیوتوژاپن / ۲۸آگوست ۲۰۰۶) که با عنوان تعهد مذاهب برای مقابله با خشونت علیه کودکان A Multi-Religious Commitment to Confront Violence against Children شهرت دارد، پشتیبانی خود را از فعال ساختن جامعه جهانی برای مقابله با خشونت علیه کودکان اعلام کرده است.
مثال دیگر که میتواند توجهبرانگیز و الهامبخش باشد، اقدام امامان جمعه در اوگانداست. من عمدا این مثال را بیان میکنم که نشان دهم از سالها پیش پیشوایان محلی مذهبی به مسائل مبتلابه جامعه خویش توجه و برای کمک به حل آنها ابتکارات مفید داشته و اقدامات ارزشمندی کردهاند. پس از بروز بحران HIV و بیماری مهلک ایدز در آفریقا هشت هزار و اندی امام جماعت اوگاندایی تصمیم گرفتند در خطبههای نماز جمعه و مجالس وعظ خویش درباره خطرات این بیماری و راههای پیشگیری از آن سخن بگویند. آنان با الهام از تعالیم مذهبی ضمن توصیه به پارسایی و لزوم رعایت اخلاق در روابط جنسی، به مخاطبان خویش در مساجد و جلسات خصوصی مشاوره و توضیح میدادند که یکی از بهترین راههای پیشگیری از ابتلا به این بیماری، خودداری از روابط غیرمسوولانه و خارج از ازدواج است. همچنین آنان به پیروان خویش توجه میدادند که باید با بیماری مبارزه شود، نه با بیماران. از سال ۱۹۹۲ به اینسو، آنان حدود هفت هزار داوطلب آموزش دیده را برای آگاهی بخشی به بیش از ۱۰۰هزار خانواده گسیل داشتهاند. ناگفته نماند در ایران ما نیز خدمات اجتماعی رهبران دینی و مراجع عظام تقلید کم نبوده است. برای احترام به کسانی که فضل تقدم دارند و به قول قرآن کریم در خیرات سبقت جستهاند مایلم از حضرت آیتالله العظمی گلپایگانی(ره) یاد کنم که به توصیه و تحت نظارت عالیه ایشان و کمک افراد نیکوکار در سال ۱۳۴۰ بیمارستانی تاسیس شد که امروز پس از گذشت نیم قرن همچنان در خدمت مردم است. نمونه خدمات فرهنگی رهبران دینی کتابخانه آیتالله العظمی مرعشی نجفی(ره) است که در سال ???? باهزینه شخصی ایشان بنیان گذاشته شد و اینک با بیش از ?????? جلد کتاب چاپی و ????? جلد کتاب خطی، پس از کتابخانه آستان قدس رضوی و کتابخانه مجلس، سومین کتابخانه بزرگ ایران و نیز از مهمترین کتابخانههای جهان اسلام است. ما قدردان زحمات و باقیات الصالحات پیشینیان و خیرین معاصرهستیم اما همچنان و متناسب با نیازهای جامعه باید اینگونه فعالیتهای خیرخواهانه را گسترش دهیم. من میخواهم توجه پیشوایان دینی و رهبران معنوی جامعه را به دو نکته جلب کنم: نخست لزوم ارتقای این فعالیتهای خیرخواهانه از سطح فردی یا چند نفره به سطح وسیعتر و سازمان یافته و دوم تنوع بخشی و روزآمد کردن این تلاشهاست.
گمان میکنم یکی از مصادیق این حوزههای جدید و نیازهای معاصر برای فعالیت رهبران دینی، امور مرتبط با حفاظت از محیط زیست باشد به خصوص در ایران که این مشکل به معضلی بزرگ برای جامعه و دولت تبدیل شده است؟
بله، دقیقا.
با الهام از تاکید شما بر اهمیت مبانی نظری هر فعالیت و اقدام، بگذارید قبل از توضیحات شما در مورد لزوم مشارکت رهبران مذهبی در فعالیتهای حفاظت از محیط زیست یک سخن غیر مذهبیون را مطرح کنم و نظر شما را در مورد آن بپرسم. آنها میگویند یکی از عوامل بحران زیست محیطی موجود، تعالیم مذهبی است زیرا ادیان با اعطای جایگاه منیعی به انسان و معرفی او با وصف افتخارآمیز و غرورآفرین «اشرف مخلوقات» و بیان اینکه جهان برای انسان آفریده شده، دست آدمی را در هرگونه تصرف در طبیعت گشاده و گشوده داشتهاند. نتیجه آن تصرفات بی پروا، از بین رفتن منابع طبیعی، آلودگی دریاها و انقراض گونههای گیاهی و حیوانی شده است. در برابر این ادعا شما چه توضیحی دارید؟
من با این رویکرد که هنگام بروز بحران و مشکلی، بهجای تمرکز و همکاری برای مهار بحران و حل مشکل، توان و انرژی خود را مصروف پیدا کردن مقصر کنیم موافق نیستم. البته هرگاه قوانین عادلانه و کارآمدی باشد و کسانی با تخلف از آنها به حقوق دیگران تعدی کنند، باید کیفر داده شوند ولی همانطور که گفتم اینک باید شناخت ابعاد و یافتن راههای مقابله با وضعیت موجود در کانون توجه باشد. ما حقیقتا نه در آستانه بلکه در متن یک نابسامانی زیست محیطی هستیم. شاهد افزایش سطح آب رودخانهها در اثر ذوب شدن یخهای قطب شمال هستیم. همین روزها از منطقه بالکان خبر میرسد که میزان بارانی که معمولا در سه ماه نازل میشده، در سه روز باریده است. سیل کنونی در صربستان، طی ۱۲۰ سال گذشته سابقه نداشته است. از سوی دیگر جنگلهای غرب امریکا در اثر خشکسالی و بادهای گرم در آتش میسوزد، همچنین مقامات در ایران، مثلا وزیر نیرو در مجلس شورای اسلامی در نطق رسمی اعلام میکند کشور وارد مرحله بحران آب شده است. در چنین شرایطی باید هر بخش از جامعه، دولت، نهادهای غیردولتی، رسانهها، رهبران دینی، روشنفکران، هنرمندان، نظام آموزشی، خانوادهها و خلاصه هر کس تربیون و شنوندگانی دارد، برای شناختن و شناساندن ابعاد گسترده این مشکل جهانی و کمک به مهار آن کمک کند. لازم است کشورهای توسعهیافته صنعتی در کاهش آلایندهها و گازهای گلخانهیی تلاش بیشتری کنند؛ کشورهای در حال توسعه به استفاده بهینه و اجتناب از هرز دادن منابع تشویق و حمایت شوند، سیاستمداران منافع بلندمدت جامعه جهانی و نسلهای آینده، را بر منافع کوتاهمدت حزبی و حتی ملی ترجیح دهند، برنظامهای آموزشی از جمله مدارس مذهبی در ادیان مختلف به تحقیق و تدریس در زمینه محیط زیست توجه بیشتری کنند و رسانهها با جدیت بیشتری اطلاعرسانی و آگاهی بخشی کنند. اینک نیاز فوری جامعه جهانی هماهنگ شدن برای مهار و حل این بحران زیست محیطی است.
گویا شما تلویحا ایرادی را که بیان شد میپذیرید. درست است؟
باید میان رفتار عالمان و زعمای مذهبی و آموزههای دینی تفکیک قایل شد. سخن من ناظر به ادیان مختلف و پیشوایان مذهبی است ولی الان بهتر است درباره روحانیون مسلمان و تعالیم قرآنی سخن بگوییم. اگر اشکال این باشد که علمای ما، حوزههای علوم دینی مثلا الازهر و نجف و قم کمتر به بحران محیط زیست و موارد مشابه توجه کردهاند، باید بگویم متاسفانه درست است. این نقطه ضعفی است که باید همه کمک کنند برطرف شود. ما نیز به نوبه خود و متناسب با امکانات محدود خویش اکنون در مرکز مطالعات اسلام و خاورمیانه طرحی در دست تدوین داریم که تعدادی از دانشمندان محیط زیست و تعدادی از علما و زعمای حوزه علمیه را برای حضور در یک کارگاه آموزشی و هم اندیشی دعوت کنیم. دانشمندان تهدیدات موجود علیه محیط زیست را تشریح، ضرورت اقدام عاجل برای مهار این بحران را تبیین و عالمان دینی درباره استفاده از نفوذ معنوی خود برای کمک به دیگر فعالان محیط زیست رایزنی کنند. اما با آن گفته که ادیان از جمله اسلام با اشرف مخلوقات نامیدن انسان او را استفاده لجام گسیخته از طبیعت رها کردهاند، نتیجتا در بروز بحران موجود نقش دارند، مخالف هستم. چنین تحلیلی نادرست است. اگر ما از منظر وحی، مثلا آیات قرآن به طبیعت بنگریم، هرگز آن را غنیمتی که هر گروه و ملت باید نهایت استفاده را از آن برد، تلقی نخواهیم کرد. برعکس، هجوم و تاراج طبیعت نتیجه نگاه غیرقدسی به جهان است. آیات پرشماری از قرآن، در تکریم خلقت است، مثلا آیاتی که خداوند به اجزای طبیعت مانند ستاره و کوه سوگند یاد میکند. همچنین آیاتی که بر وجود نوعی ادراک و شعور در طبیعت دلالت دارند. اجازه بدهید به عنوان یک مثال روشن به آیه ۴۴ سوره اسرا اشاره کنم. «تُسبِحُ لهُ السماواتُ السبْعُ والْأرْضُ ومن فِیهِن وإِن مِن شیءٍ إِلا یسبِحُ بِحمْدِهِ ولـکِن لا تفْقهُون تسْبِیحهُمْ إِنهُ کان حلِیما غفُورا» بخش اول آیه که بر تسبیح گویی آسمانها و زمین و هر آن کس که در آنهاست دلالت دارد، در بسیاری آیات دیگر نیز از جمله آیه اول سوره جمعه نیز آمده است. اما ادامه آیه جهانبینی ژرفی را ارائه میکند:
«و هیچ چیزی نیست، مگر آنکه در حال ستایش، تسبیح او میگوید ولی شما تسبیح آنها را درنمییابید. به راستی که او همواره بردبار و آمرزنده است.»
پرورشیافتگان این مکتب و دارندگان این جهان بینی در شرح این شعور عمومی هستی نکتههای تفکربرانگیزی گفتهاند.
از گروه فیلسوفان میخواهم به کلام صدرالمتالهین اشاره کنم که بر آن است هر موجودی به تناسب سعه وجودیاش شعور و ادارک دارد، سخن او را بازتابی از این آیه قرآن میبینم: «جمیع الموجودات، حتی الجمادات، حیه، عالمه، ناطقه بالتسبیح، شاهده لوجود ربها، عارفه بخالقها و مبدعها».
وارد جهان عارفان که میشوید
به روشنی این ادراک و شعور عمومی هستی را درمییابید، مولانا در دفتر سوم مثنوی نغزی در این باره دارد:
سنگ بر احمد سلامی میکند
کوه یحیی را پیامی میکند
ما سمیعیم و بصیریم و خوشیم
با شما نامحرمان ما خامشیم
لسان الغیب، حافظ شیرازی نیز بر آن است که هستی، آکنده از پیامهای معرفتزاست ولی برای دریافت آنها باید گوش شنوایی داشت:
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
مولانا در ادامه راه شنیدن تسبیح هستی را حرکت از جمادی به سوی عالم جان معرفی میکند.
چون شما سوی جمادی میروید
محرم جان جمادان چون شوید
از جمادی عالم جانها روید
غلغل اجزای عالم بشنوید
فاش تسبیح جمادات آیدت
وسوسه تاویل ها نربایدت
نتیجه این جهان بینی فلسفی و عرفانی و ثمره نگاه قدسی به طبیعت، هرگز نمیتواند هجوم و تخریب آن باشد. در مورد اهمیت زمین، به عنوان زیستگاه آدمی، آیات قابل توجهی داریم. در بیان داستان خلقت آدم، پس از آن ماجراها میان آدم و حوا و شیطان، قرآن در سوره اعراف، آیات ۲۴ و ۲۵ میفرماید:
«قال اهْبِطُوا بعْضُکُمْ لِبعْضٍ عدُو ولکُمْ فِی الْأرْضِ مُسْتقر ومتاعٌ إِلی حِینٍ قال فِیها تحْیوْن وفِیها تمُوتُون ومِنْها تُخْرجُون» فرمود: (از بهشت، یا از مقام خویش) فرود آیید، در حالی که بعضی از شما نسبت به بعض دیگر، دشمن خواهید بود! (و برای شما در زمین، قرارگاه و وسیله بهرهگیری تا زمان معینی خواهد بود. فرمود در همانجا زندگی میکنید و همانجا میمیرید و از همانجا برانگیخته خواهید شد.
آیه ۶۱ سوره هود حاوی نکته ارزشمندی در مورد زمین است: « وإِلی ثمُود أخاهُمْ صالِحا قال یا قوْمِ اعْبُدُواالله ما لکُم مِنْ إِلـهٍ غیرُهُ هُو أنشأکُم مِن الْأرْضِ واسْتعْمرکُمْ فِیها فاسْتغْفِرُوهُ ثُم تُوبُوا إِلیهِ إِن ربِی قرِیبٌ مجِیبٌ» و بر قوم ثمود برادرشان صالح را فرستادیم. گفت: ای قوم من، خدای یکتا را بپرستید. شما را جز او خدایی نیست. اوست که شما را از زمین پدید آورده است و خواست که آبادانش دارید. پس آمرزش خواهید و به درگاهش توبه کنید. هر آینه پروردگار من نزدیک است و دعاها را اجابت میکند. در آیات سوره اعراف زمین، فرودآمدنگاه، محل اسقرار، آرامش، زندگانی، مرگ و نهایتا بازبرخاستنگاه آدمی در روز رستاخیز معرفی شده است و در آیه سوره هود، زمین خاستنگاه آدمی معرفی شده و هود به قوم خویش میگوید خداوند آبادانی زمین را از شما خواسته است.
چگونه میشود به چنین مکتبی نسبت داد پیروانش را به تصرفات غیرمتعهدانه و ویرانگر تشویق کرده است، یا آنان را از چنین رفتارهای غیرمسوولانهیی باز نداشته است؟
به عنوان پرسش پایانی شما برای علاقهمندان به مطالعات میانرشتهیی دین و محیط زیست چه توصیهیی دارید؟
من با کمال فروتنی به پژوهشگران و علاقهمندان در این حوزه مطالعاتی و فعالیت توصیه میکنم، تلاش کنند از منابع و ایدهها و تحقیقات و اقدامات انجام شده در این عرصه آگاه باشند. چند ده کتاب در موضوع دین و حقوق بشر نوشته شده است. اولین کتاب مرجع در این موضوع با عنوان «Encyclopedia of Religion & Nature» که زیر نظر پروفسور Bron Raymond Taylor استاد دانشگاه فلوریدا در سال ۲۰۰۵ منتشر شده است. در این دایر\المعارف بیش از ده مقاله در مورد دیدگاههای اسلامی وجود دارد، از جمله یک مقاله با عنوان «اسلام و فعالیتهای زیست محیطی در ایران».
مورد قابل توجه دیگر مجله Earth Ethics است که از سوی Center for Respect of Life and Environment (CLRE). انتظار آن است که فضلا و پژوهشگران هم در تدوین چنین کتب و نوشتن چنین مقالاتی مشارکت کنند و هم نظرات و احیانا انتقادات خود را نسبت به آثار منتشر شده، ابراز کنند و از این طریق و سایر راههای ممکن به توسعه دانش و جلبتوجه افکار عمومی به ضرورت درک تهدیدات علیه محیط زیست و لزوم اقدامات فوری برای مهار بحران مساعدت کنند.